کد خبر: ۷۹۴۴
۱۴ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۰

اهدای ۴۰۰ دست جهیزیه در ۲۰ سال

همه قدیمی‌ها و بیشتر اهالی جدید محله شریعتی، حاج‌خانم خسروی شصت‌ودوساله را می‌شناسند و این شناخت به‌دلیل کار‌های خیری است که او ۲۱ سال است برای جوانان انجام می‌دهد.

همه قدیمی‌ها و بیشتر اهالی جدید محله، ولی شریعتی، حاج‌خانم خسروی شصت‌ودوساله را می‌شناسند و این شناخت به‌دلیل کار‌های خیری است که او ۲۱ سال است برای جوانان انجام می‌دهد.

«نیکوکار بودن» سهم همه آدم‌ها در یک‌بار زندگی‌کردنشان نیست. ما دست‌خالی به این دنیا می‌آییم و خیلی‌هایمان همان‌طور، دست‌خالی هم برمی‌گردیم. بعضی‌هایمان همه عمر در فکر این هستیم که از «فردا» دستگیر کسانی باشیم که هر روز جلوی چشم‌مان هستند و قصد می‌کنیم در حد توانمان، کمک‌رسانشان باشیم، اما معمولا روز‌های زندگی‌مان، هیچ‌وقت به این «فردا» نمی‌رسد. آخرش وقتی به پشت‌سرمان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم رد هیچ‌کدام از گام‌هایمان پشت‌سرمان نمانده، هیچ اثری از خود برجای نگذاشته‌ایم و هرچه بوده، محو شده و از بین رفته است.

بزرگی می‌گفت خدمت‌رسانی به خلق، توفیق می‌خواهد و نصیب هرکسی نمی‌شود. گاهی یک تصمیم، یک انتخاب و یک جهاد نفس است که این افتخار را از آن تو می‌کند و مسیر زندگی‌ات را برای همیشه تغییر می‌دهد.
اگر زندگی فاطمه بناخسروی را کنکاش کنیم، پیدا کردن نقطه عطف زندگی او چندان سخت نیست.

او در سال‌های آغاز جوانی‌اش، حرکتی جهادی می‌کند و از خواسته دنیوی‌اش به‌خاطر حفظ دین و ایمانش می‌گذرد. قید یکی از آرزو‌های مهمش را می‌زند و شاید همین می‌شود که توفیق خدمت‌رسانی به خلق، نصیب او در همه سال‌های عمرش می‌شود.

 مرحوم شیخ موسی بناخسروی که حدود ۲۰ جلد کتاب در زمینه دین و زندگانی ائمه از وی منتشر شده و به یادگار مانده است، پدر گرانمایه این بانوست که عامل تاثیرگذار دیگری در شکل‌دهی شخصیت او بوده است.
شخصیتی که  او را انسانی خیر معرفی می‌کند.

دستگیری از جوانان بی‌بضاعتی که در آستانه ازدواج قرار دارند، یکی از گام‌های انسان‌دوستانه فاطمه بناخسروی است که بیشتر از بقیه کار‌های خیر او به‌چشم می‌آید. او در بیش از دو دهه فعالیت بی‌چشمداشت در این زمینه، تاکنون برای بیش از ۴۰۰ زوج، جهیزیه فراهم کرده و جوانان بسیاری را راهی خانه بخت کرده است. گفتگوی ما با این بانو به‌مناسبت روز جوان و اقدامات شایسته وی در آسان‌سازی امر ازدواج جوانان صورت گرفت.

 

گریه کردم و گفتم نمی‌خوام از دین، بی‌دین بشم

در سال‌های اواخر رژیم شاهنشاهی، دیپلم می‌گیرد و، چون متاهل بوده، به‌راحتی به استخدام آموزش‌وپرورش درمی‌آید. روز اول کاری‌اش را هنوز خوب به‌خاطر دارد؛ روزی که درواقع آخرین روز کاری‌اش را نیز برای او رقم می‌زند: «توی دفتر نشسته بودم و روبه‌رویم، یکی از دبیران نشسته بود که اصلا حجاب نداشت.

دامن کوتاهی پوشیده بود. پا روی پا انداخته بود و وضعیت نامناسبی داشت. برای من که چادری بودم و محجبه، مواجه شدن با چنین همکاری سخت بود. هرطور بود، سرکلاس رفتم و آن روز را مشغول شدم. آخر وقت، پیش مدیر که خود او هم بی‌حجاب بود، رفتم و گفتم: می‌خواهم استعفا بدهم.

مدیر گفت: تو چه‌کار به بقیه داری؟ موسی به دین خود، عیسی به دین خود، اما من قبول نکردم. خانه هم که آمدم، به شوهرم گفتم دیگر به سر کار نمی‌روم. ایشان هم همان حرف مدیر را به من زدند، اما من گریه کردم و گفتم: نمی‌خواهم خدای‌نکرده از دین، بی‌دین شوم.

این‌طور شد که برخلاف علاقه‌ای که به تدریس داشتم، برای همیشه این شغل را کنار گذاشتم، ولی بعد از آن توفیقات زیادی در کمک‌رسانی به مردم نصیبم شد؛ طوری که سال‌هاست آن‌قدر مشغله دارم که خودم را هیچ‌وقت بیکار ندیده‌ام. شکر خدا وضع شوهرم نیز خوب بوده و نیازی نبوده که من کار بیرون از خانه داشته باشم.»

 

کتاب‌های پدرم را دوره می‌کنم

مهم‌ترین معلم اخلاقش در تمام مراحل زندگی، پدرش بوده است؛ همو که به شیخ‌موسی بناخسروی معروف بوده و صاحب بیش از ۲۰ جلد کتاب است. ترجمه کتاب «احتجاجات» (یکی از کتاب‌های بحارالانوار) و نیز تالیف ۵ جلد کتاب «پند تاریخ» و ۳ جلد کتاب «از سقیفه تا نینوا» از مهم‌ترین کتاب‌های وی است.

حجت‌الاسلام خسروی که نیروی آموزش‌وپرورش و مدّرس درس عربی در دبیرستان بوده است، همیشه بر حجاب زن تاکیده داشته و به گفته دخترش، در دوران قبل از انقلاب، وقتی در شهرستان درگز تدریس می‌کرده، چنانچه دختری بدون حجاب سر درس حاضر می‌شده، شیخ سرکلاس نمی‌رفته است.

حالا همه کتاب‌های پدر، داخل کمدی در منزل دختر است که در اوقات بیکاری مرور می‌شود و بازخوانی. یکی دیگر از عادت‌های حاج‌خانم علاوه بر مطالعه کتاب‌های پدر، دوره کردن قرآن و خواندن تفسیر آن است.

 

پدرم می‌گفت برای خواندن روضه نرخ تعیین نکن

بانوی خیر محله، ولی عصر (عج)، علاوه بر تهیه جهیزیه که سابقه‌ای طولانی در آن دارد، در مسجد، ولی عصر (عج) و در مدرسه علمیه حضرت فاطمه معصومه (س) هم تجوید و تفسیر قرآن درس می‌دهد.

ضمن اینکه به گفته خودش، از همان سال اولی که به منطقه قاسم‌آباد آمده، روز‌های دوشنبه در مسجد محله، اقامه چند شبانه‌روز نماز قضا را به راه انداخته و تا به امروز نیز به این کار ادامه داده است. همچنین او و هیئت‌مدیره مسجد، ولی عصر (عج)، هرسال از طریق کمک‌های مردمی و بانی‌های محلی، به نمازگزاران روزه‌دار در تمام ماه رمضان افطاری می‌دهند.

بانوان محله، ولی عصر (عج) و محلات اطراف، حاج‌خانم خسروی را به‌عنوان روضه‌خوانی باسابقه می‌شناسند. او آداب روضه‌خوانی خودش را دارد و آن را از پدرش آموخته است؛ «پدرم همیشه تاکید می‌کرد اصلا برای خواندن روضه، نرخ تعیین نکن.

اَجرت را با پول نخر و بگذار چیزی هم برای آخرتت بماند. او همیشه می‌گفت: اصلا وقتی از مردم پول می‌گیری، بهتر است آن را نشماری تا نفهمی هرکس چقدر به تو داده. بگذار کنار و بعد به‌عنوان تبرک خرجش کن. من هم همیشه این نصیحت پدرم را به‌کار بسته‌ام و همه خانم‌هایی که من را می‌شناسند، می‌دانند که من هیچ‌وقت برای خواندن روضه، نرخ تعیین نمی‌کنم و هرکس هرچقدر دلش می‌خواهد، به من پرداخت می‌کند.»

 

حاج خانم خسروی در طول بیش از بیست سال ۴۰۰ دست جهیزیه اهدا کرده است

 

هنوز ساختمان مسجد کامل نبود که جلسات قرآن را راه انداختم.

اما قصه دستگیری از جوانان بی‌بضاعتی که در آستانه ازدواج هستند، کار بیش از دو دهه حاج‌خانم خسروی است. او این کار را از ۲۰ سال پیش که هنوز ساکن شهرک شهیدرجایی بوده، در کنار برگزاری کلاس‌های قرآن انجام می‌داده است: «از مرکز جامع قاریان قرآن مشهد، مدرک داشتم و وقتی به قاسم‌آباد آمدیم، دوره‌های قرآن را در خانه‌ها برگزار کردیم تا اینکه آقای موسوی، یکی از اعضای هیئت‌امنای مسجد، ولی عصر (عج)، از من خواست این کلاس را به مسجد منتقل کنم.

آن زمان، ساختمان مسجد هنوز کامل نشده بود و یک چادر برزنتی برای اقامه نماز نصب کرده بودند. به آقای موسوی گفتم هنوز که مسجد سرپا نیست. ایشان گفتند اتاقی داریم که آن را به شما اختصاص می‌دهیم تا از این طریق، مسجد هم رونق بگیرد.

از همان موقع بود که کلا‌س‌های قرآن در مسجد پا گرفت و تهیه جهیزیه برای دختر‌های دم‌بخت را هم با همکاری هیئت‌امنای مسجد شروع کردم. در طول این ۲۱ سال، به جز ماه محرم و صفر در بقیه ماه‌ها، به طور متوسط بین دو تا سه‌دست جهیزیه به عروس‌ها داده‌ام.»

 

اول تحقیق می‌کنیم بعد جهیزیه می‌دهیم

حالا خیلی‌ها وقتی به زوج‌هایی برخورد می‌کنند که به‌خاطر نداشتن توان مالی در تهیه جهیزیه، رفتن به خانه بخت برایشان به تعویق افتاده، آدرس یا تلفن خانم خسروی را به آن‌ها می‌دهند. اوایل وقتی این افراد به حاج‌خانم معرفی می‌شدند، از آنان خواسته می‌شد قباله ازدواج خود را به‌عنوان مدرک بیاورند، اما حالا مدتی است روال کار تغییر کرده است.

یکی از اعضای هیئت‌امنای مسجد، ولی عصر (عج)، به نام آقای رضایی، کار تحقیق درباره زوج‌های معرفی‌شده را انجام می‌دهد و در صورت تایید، آن‌ها را به خانم خسروی معرفی می‌کند تا مراحل تهیه جهیزیه توسط او طی شود.

تا سال گذشته، خیّری به نام حاج‌آقای قلیان که از صنف طلافروشان بوده، بیشتر مخارج تهیه جهیزیه را متقبل می‌شده، اما بعد از فوت ایشان، پولی که بابت جهیزیه جمع می‌شود، فقط از طریق کمک‌های نمازگزاران مسجد، ولی عصر (عج)، اهالی و دوستان و آشنایان است که در مقایسه با قبل خیلی کمتر است.

حاج‌خانم خسروی می‌گوید: «به همین دلیل دیگر نمی‌توانیم مثل سال‌های قبل، جهیزیه کامل به زوج‌ها بدهیم و به وسایل ضروری زندگی اکتفا می‌کنیم، حتی به‌تازگی هیئت‌مدیره از من خواسته‌اند فقط برای زوج‌های نیازمندی که در قاسم‌آباد ساکن هستند، این کار را انجام بدهم و از مناطق دیگر، کسی را قبول نکنیم که گرچه من خودم مخالف این‌کار هستم، به‌دلیل کمبود نقدینگی که داریم، ناچاریم این موضوع را بپذیریم.»

 

عروس می‌خواست بیاید منزل ما را تمیز کند

«پارسال بود که خانمی از روستای ابرده به گوشی من زنگ زد و گفت: شما برای من جهیزیه تهیه کردید و من می‌خواهم به جبران آن بیایم منزل شما را تمیز کنم و اگر کاری دارید، انجام دهم.

من قبول نکردم و او گفت پس برایتان از سبزی‌های باغمان خشک می‌کنم و می‌فرستم. من هم راضی شدم؛ البته تا به الان هنوز برای من سبزی نفرستاده، اما همین که به من زنگ زد و من خوشحالی او را دیدم، خودم هم خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که توانسته‌ام گره از کار یک زوج باز کنم.»

 

طویله را برای زندگی کردن، خالی کرده بودند

حاج‌خانم خسروی خاطرات زیادی از تهیه جهیزیه برای نوعروسان دارد؛ اتفاق‌هایی که وقتی آن‌ها را در ذهن خود مرور می‌کند، حس رضایتمندی را در وجود خود حس می‌نماید.

محمدتقی عرفانیان، نه‌تنها همسرش را  محدود نکرده که حامی او نیز بوده است

او به بیان چند خاطره از این بین بسنده می‌کند: «بسیاری از جهیزیه‌هایی که تهیه کرده ام، برای عروس‌هایی بوده که ساکن شهرستان یا روستا‌های اطراف بوده‌اند. یک نمونه از آن‌ها را که یادم مانده، مربوط به یکی از روستا‌های سبزوار بود.

ما جهیزیه آماده‌شده را از طریق واسطه، برای این زوج فرستادیم و فهمیدیم که وضع مالی آن‌ها به‌قدری بد بوده که حتی نتوانسته‌اند مسکنی برای خود فراهم کنند و به‌ناچار طویله‌ای را خالی کرده‌اند تا وسایل خود را آنجا بچینند.

رابط به من گفت با دیدن وضعیت آن‌ها رفتم سطلی رنگ خریدم و دیوار‌های طویله را رنگ زدم و کف آن را هم سیمان کردیم تا وضعیت آن‌ها مناسب‌تر و بوی بد فضا هم کمتر شود. وقتی این‌ها را برای من تعریف کرد، از یک طرف برای آن زوج بسیار ناراحت شدم و از طرف دیگر خدا را شکر کردم که به من توفیق داده تا در کمک کردن به چنین افراد نیازمندی سهیم باشم.»

 

همسرم معتمد فامیل است

حاج‌خانم خسروی، خرید جهیزیه عروس را از سرای‌بلور انجام می‌دهد. بعضی فروشندگان این بازار بعد از سال‌ها کاملا حاج‌خانم را می‌شناسند و تا حدی هم به او تخفیف می‌دهند. حاج‌خانم، چون به‌تازگی با مشکلات مالی برای تهیه جهیزیه روبه‌رو شده است، مقداری را به طور نقد پرداخت می‌کند و همسرش بابت بقیه آن، چک می‌دهد.

محمدتقی عرفانیان، همسر حاج‌خانم و فرهنگی بازنشسته است که نه‌تنها همسرش را هیچ‌وقت برای انجام این کار‌ها محدود نکرده که پشتیبان و حامی او نیز بوده است و خودش هم در بین فامیل و دوستان، به‌عنوان معتمد شناخته می‌شود و در حل مشکلات خانوادگی، پادرمیانی می‌کند.

 

برای کمک‌رسانی به دیگران حتما نباید پولدار بود

راه‌پله‌های خانه حاج‌خانم پر از گلدان‌های گل است. او که به پرورش گل و گیاه بسیار علاقه دارد، این کار را نیز از پدرش آموخته است. می‌گوید: «خانه پدری‌ام در رضاشهر، خانه‌ای پانصدمتری و بزرگ بود. پدرم در حیاط خانه‌مان، گلخانه‌ای داشت که هر نوع گلی در آن پیدا می‌شد. من هم از همان موقع به این‌کار علاقه‌مند شدم و پرورش گل را از او یاد گرفتم.»

حاج‌خانم در صحبت‌های آخرش به این موضوع اشاره می‌کند که آدم لازم نیست برای کمک‌رسانی به دیگران، حتما پولدار باشد؛ «ما خانواده ثروتمندی نیستیم و در حد متوسطی قرار داریم، اما نقش واسطه خیر را بازی می‌کنیم و خودمان هم درحد توانمان کمک می‌کنیم.

آدم باید همیشه به فکر آخرت خودش باشد. مرحوم پدرم به‌قدری درباره مرگ فکر می‌کرد که ماه‌به‌ماه، وصیت‌نامه‌اش را که زیر شیشه میز کارش در خانه بود، عوض می‌کرد و دوباره می‌نوشت.

بعد از اینکه از دنیا رفت، خیلی‌ها به ما مراجعه کردند و تازه فهمیدیم که چه کار‌هایی برای دیگران انجام داده است. داخل کشوی میزش هم بسته‌های پولی بود که روی هرکدام، زمینه مصرف آن را نوشته بود تا ما بعد از فوتش بدانیم آن‌ها را باید به چه کسانی و در چه راهی بدهیم.»

* این گزارش چهارشنبه، ۶ خرداد ۹۴ در شماره ۱۵۰ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44